امت قائمه: گروهى استوار، ثابت و برپادارنده ايمان و اطاعت
امت قائمه تركيبى وصفى است. «امت» در لغت به معناى گروهى[1] است كه بر محور امرى مشترك مانند دين، زمان يا مكان واحد و يك طريقه و روش گرد هم آمدهاند.[2] «قائمه» نيز مؤنث قائم و به معناى كسى است كه بر حفظ و مراعات چيزى ايستاده و مصمم است[3]، بر اين اساس «امت قائمه» به معناى گروهى است كه عزم بر پاداشتن امرى را داشته باشند.امت قائمه در اصطلاح مفسران به معانى متفاوتى آمده است؛ مانند: امت عادل، امت هدايت يافته، گروه ثابت در عمل به قرآن[4]، قيام كننده به اطاعت خداوند[5] و ثابت در تمسك به دين حق و ملازم با آن.[6] گرچه معانى ياد شده به يكديگر نزديك[7] و اطلاق لفظ قائمه با همه معانى سازگار است؛ امّا چون در تنها آيهاى كه «امت قائمه» بهكار رفته سخن از كتاب و عمل صالح به ميان آمده معناى قائمه قيام كننده بر ايمان و اطاعت است.[8] با توجّه به معناى قيام (ايستادن) انسان كه كنايه از حالت تسلط وى بر كارها[9] و آمادگى او براى انجام امور[10] است، شايد بتوان گفت كه امت قائمه در فرهنگ قرآن به معناى گروهى از انسانهاى مصمم و آماده براى انجام وظايف فردى، اجتماعى، دينى و دنيايى خويش و بر پا خاسته در برابر كجرويها و ناهنجاريهاى كفر و شرك و بتپرستى و نابرابريهاى ستم است. در قرآن كريم رسول خدا(صلى الله عليه وآله)(مدثّر/74، 2) و ساير انسانها (سبأ/34، 46) فرمان يافتند براى انجام وظايف خويش برپا خيزند. آيه 14 كهف/18 بر پا خاستن گروهى (اصحاب كهف) در راه عبوديت پروردگار و تأييد ايشان از سوى خداوند را حكايت مىكند.
تركيب خاص امّت قائمه تنها يك بار در قرآن آمده و ضمن آياتى اينگونه وصف شدهاند: آيات خدا را شبانگاهان مىخوانند و سجده مىكنند، به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، بهكار پسنديده فرمان مىدهند و از بدى باز مىدارند و در كارهاى نيك مىشتابند و اينان از نيكاناند و پاداش كارهاى نيك خويش را خواهند ديد: «لَيسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتـبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتلونَ ءايـتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وهُم يَسجُدون * يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ ويَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسـرِعونَ فِى الخَيرتِ واُولـئِكَ مِنَ الصّــلِحين * و ما يَفعَلوا مِن خَير فَلَن يُكفَروهُ واللّهُ عَليمٌ بِالمُتَّقين» (آل عمران/3، 113 ـ 115)
تبيين امت قائمه:
خداوند به رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمان مىدهد تا در راه رسالت خويش در انذار مردم برپا خيزد: «يـاَيُّهَا المُدَّثِّر * قُم فَاَنذِر» (مدثّر/74، 1 ـ 2) برخى از آيات به موعظه همه مردم پرداخته و به آنان فرمان مىدهد تا به صورت جمعى و فردى براى خداوند بر پا خيزند: «قُل اِنَّما اَعِظُكُم بِوحِدَة اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنى وفُردى ...» (سبأ/34، 46) منظور از اين قيام ايستادن روى پا در برابر نشستن نيست، بلكه مراد قيام مصلحانه و حقطلبانه است[11] و چون قيام جمعى از اهميت بيشترى برخوردار است بر قيام فردى مقدم شده است.[12] البتّه چنين گروهى از حمايت الهى برخوردار خواهند بود، چنانكه گروهى از مؤمنان (اصحاب كهف) كه در راه خدا بر پا خاستهاند مورد ستايش خدا قرار گرفته، هدايت و تأييد ويژه الهى را نصيب خويش كردهاند: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَاَهُم بِالحَقِّ اِنَّهُم فِتيَةٌ ءامَنوا بِرَبِّهِم وزِدنـهُم هُدًى * و رَبَطنا عَلى قُلوبِهِم اِذ قاموا فَقالوا رَبُّنا رَبُّ السَّمـوتِ والاَرضِ لَن نَدعوا مِن دونِهِ اِلـهـًا ...» (كهف/18،13 ـ 14) حركت اين گروه قيامى خدايى و تصميمى براى پايدارى كلمه توحيد بوده است.[13] آيات 113 ـ 115 آلعمران/3 نيز امت قائمه و اوصاف آنان را متذكّر شده است.با توجّه به آنچه گذشت روشن است كه امت اسلامى بارزترين مصداق امت قائمه هستند و به طور كلى هر امتى كه در برابر شرك و ظلم قيام كرده و به سوى توحيد و اطاعت الهى روى آورند از مصاديق امت قائمه به شمار مىآيند، بر اين اساس رواياتى كه مقصود از امت قائمه را امت پيامبر(صلى الله عليه وآله)يا على(عليه السلام) و يارانش دانستهاند، مىتوان به همين روش تبيين كرد.[14] مفسران با صرف نظر از اين معنا در خصوص شأن نزول اين آيات آراى متفاوتى دادهاند:
به نظر برخى امت قائمه وصف گروهى از اهل كتاب (يهوديان) است كه اسلام آوردهاند و خداوند آنان را در مقايسه با ساير اهل كتاب كه ايمان نياوردهاند مىستايد. به گفته ابنعباس هنگامى كه عبداللّه بن سلام، ثعلبه بنسعيه و اسيد بنسعيه و اسد بنعبيد و جمعى ديگر از يهوديان، مسلمان شدند، از جانب ديگر يهوديان مورد طعن قرار گرفتند كه ايمان شما به پيامبرخاتم(صلى الله عليه وآله)نشانه شرارت شماست و اگر درستكار بوديد، دين پدرى خود را رها نمىكرديد[15] و آيه مورد نظر در چنين فضايى در حمايت آنان نازل شده است. نقل ديگرى از ابنجريج با تفاوتى در نامهاى افراد، اين مطلب را تأييد مىكند.[16]
بنابر نظرى ديگر منظور از امت قائمه، امت محمّد(صلى الله عليه وآله)است.[17] براساس اين نظر مقايسه افراد صالح و غير صالح از اهل كتاب، در آيات پيشين با تعبير «لَيسوا سَواءً» پايان يافته و اين بخش از آيه شريفه با تعبير «مِن اَهلِ الكِتـبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ» به عنوان جملهاى مستأنف درباره مسلمانان و ادامه آيه و آيات بعد اشاره به اوصاف آنان است.[18] در اين صورت «أهل الكتـب» به معناى اهل الاديان (پيروان شرايع الهى) از جمله مسلمانان[19] بوده و آيه درصدد تأكيد فضيلت مسلمانان بر پيروان ساير اديان است. در اثبات اين وجه به آيه «ثُمَّ اَورَثنَا الكِتـبَ الَّذينَ اصطَفَينا مِن عِبادِنا» (فاطر/35،32) و نقلى تاريخى تمسك شده است. براساس اين نقل حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نماز عشا را به تأخير انداختند و پس از ورود به مسجد براى اقامه نماز و ديدن انتظار مردم فرمودند: هيچيك از اهل اديان در چنين ساعاتى ذكر خدا را نمىگويند، مگر شما و سپس آيه 113 آلعمران/3 را قرائت فرمودند.[20] با توجّه به اينكه در فرهنگ دينى، اهل* كتاب به غير مسلمانان گفته مىشود اين قول صحيح به نظر نمىرسد.
برخى نيز به همين دليل[21] و به دليل آنكه قرآن از يهوديانى كه ايمان آوردهاند با عنوان مؤمنين ياد مىكند[22] امت قائمه را وصفى براى صالحان از اهل كتاب (يهودى يا مسيحى) دانسته و گفتهاند: قرآن بعضى از اهل كتاب را صالح و متقى به شمار آورده است. ضابطه اصلى قرآن در متقى بودن اشخاص ايمان به خدا و روز قيامت و عمل صالح آنان است و اجر چنين كسانى ضايع نخواهد شد[23]: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا والَّذينَ هادوا والنَّصـرى والصّـبِـينَ مَن ءامَنَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ وعَمِلَ صــلِحـًا فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنون» (بقره/2،62) با توجه به دلايلى كه اين گروه از مفسران ذكر كردهاند امت قائمه وصف اهل كتابى است كه در فرهنگ اسلام شايسته احترام و ستايش بودهاند، زيرا از اصول مشترك اعتقادى و رفتارى بين اديان الهى برخوردار بودهاند.[24] بديهى است نظر اخير ـ اگر قابل پذيرش باشد ـ تنها درباره آن دسته از اهل كتاب مىتواند پذيرفته شود كه از روى جهل و قصور بر دين خود مانده باشند؛ امّا كسانى كه پيام اسلام به آنان رسيده و حجت بر ايشان تمام گشته چنانچه ايمان نياورند مقصر بوده و عذرى از آنان پذيرفته نيست. اين گروه نه تنها ستايش نمىشوند، بلكه بايد در انتظار داورى عادلانه الهى باشند: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا والَّذينَ هادوا والصّـبِـينَ والنَّصـرى والمَجوسَ والَّذينَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيـمَةِ اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىء شَهِيد» (حجّ/22،17)
ويژگيهاى امت قائمه و قدرشناسى از آنان
1. تلاوت آيات خداوند:
امت قائمه، كتاب اللّه (قرآن) را در لحظاتى از شب تلاوت* مىكنند[25]: «يَتلونَ ءايـتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ و هُم يَسجُدون» (آلعمران/3، 113) برخى گفتهاند: با توجه به جمله «وهُم يَسجُدون» قرائت قرآن در نماز عشا يا نماز شب مراد است[26]؛ امّا كسانى كه امت قائمه را وصف براى اهل كتابى قرار دادهاند كه اسلام نياوردهاند، آن را به تلاوت مناجاتها و ادعيه[27] يا بر قرائت بخش تحريف نشده تورات و انجيل حمل كردهاند.[28] اين گروه در مورد «و هُم يَسجُدون» گفتهاند: يا مراد، معناى لغوى آن يعنى خشوع و خضوع در برابر خداوند يا كنايه از نماز اهل كتاب است[29] و اين سجده بايد براى خداوند باشد؛ نه ديگران، حتى مسيح نيز شايسته سجده نيست، اگرچه بعضى او را پسر خدا يا خدا بدانند.[30]2. ايمان به خدا و روز قيامت:
امت قائمه به خداوند ايمان اذعانى (واقعى) دارد كه ثمره آن خشيت از خدا و آمادگى براى روز قيامت است:«يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ» (آل عمران/3، 114)؛ نه ايمان جنسى (ادّعايى) كه براى صاحب آن بهرهاى جز غرور و ادّعا ندارد، چنان كه شأن بسيارى از افراد بشر اين گونه است.[31]ايمان به خدا ايمان به وحدانيت و ساير صفات او و ايمان به روز قيامت ايمان به برانگيخته شدن انسانها در روز قيامت است.[32]
برخى ايمان به خدا را به عدم اعتقادات باطل چون تثليث و ساير انحرافات مقيد كردهاند.[33]
3. امر به معروف و نهى از منكر:
اين گروه امر* به معروف و نهى از منكر مىكنند: «و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ» «معروف» ايمان به خدا و تصديق رسالت حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)و «منكر» تكذيب توحيد و بعثت آن حضرت دانسته شده است[34]؛ ولى با توجه به اينكه لفظ معروف و منكر مطلق است و شامل هر معروف و منكرى مىشود آيات ياد شده تا اين بخش به اوصافى چون برترين اعمال يعنى نماز و بهترين اذكار يعنى ذكر خداوند و به برترين معارف يعنى معرفت مبدأ و معاد امت قائمه اشاره داشته است كه با آنها به تكميل خويش مىپرداختند و در اين بخش به وصف امر به معروف و نهى از منكر آنان كه مربوط به تكميل ديگران بعد از تكميل خويش است اشاره دارد.[35]4. شتاب در انجام كارهاى نيك:
آنان به سوى نيكيها مىشتابند: «يُسـرِعونَ فِى الخَيرتِ» (آلعمران/3،114)، زيرا از آن بيم دارند كه با مرگ فرصت را از دست بدهند.[36] مراد از خيرات را، قوانين اسلام و اعمال صالح دانستهاند.[37]5 . توصيف به صلاح:
امت قائمه به صالح بودن وصف گرديدهاند: «و اُولـئِكَ مِنَ الصّــلِحين» برخى وصف صلاح را بالاترين مدح در فرهنگ قرآنى دانستهاند، زيرا خداوند بزرگترين پيامبران خود را با اين وصف، ستوده است: «و اَدخَلنـهُم فى رَحمَتِنا اِنَّهُم مِنَ الصّــلِحين = و ايشان را در مهر و بخشايش خويش درآورديم، كه آنان از نيكان و شايستگان بودند». (انبياء/21،86)[38]در پايان خداوند مىفرمايد: و آنان (امت قائمه) هر كار نيكى كه انجام دهند هرگز ناسپاسى نبينند و خداوند به [حال] پرهيزكاران داناست: «وما يَفعَلوا مِن خَير فَلَن يُكفَروهُ واللّهُ عَليمٌ بِالمُتَّقين» (آلعمران/3، 115) به گفته برخى مفسران اين آيه نيز ردّى بر پندار باطل يهوديان درباره امت قائمه است كه مىگفتند: اشرار از يهود به محمد(صلى الله عليه وآله)ايمان آوردهاند، زيرا خداوند در اين آيه آنان را در شمار صالحان خوانده[39] و از آنان به عظمت ياد كرده است.[40]
منابع
البرهان فى علوم القرآن؛ تفسير راهنما؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ تفسير نمونه؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ زاد المسير فى علم التفسير؛ شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار(عليهم السلام)؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مسند ابى يعلى الموصلى؛ المعجم الكبير؛ معجم مقاييساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المنجد فى اللغه؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ نثر طوبى.عبدالحسن افتخارى و بخش فلسفه و كلام
[1]. المنجد، ص 17، «ام»؛ نثر طوبى، ج 1، ص 37.
[2]. مفردات، ص 86 ؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 508 ، «امم».
[3]. مقاييس اللغه، ج 1، ص 43؛ مفردات،ص 690 .
[4]. جامع البيان، مج 3، ج 4، ص 72 ـ 73.
[5]. مجمع البيان، ج 3، ص 566 .
[6]. التفسير الكبير، ج 3، ص 332.
[7]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 72 ـ 73.
[8]. الميزان، ج 3، ص 385.
[9]. همان، ج 11، ص 47.
[10]. نمونه، ج 18، ص 135.
[11]. مجمعالبيان، ج 8 ، ص 619 ؛ زاد المسير، ج 6 ، ص 465؛ تفسير قرطبى، ج 14، ص 199.
[12]. البرهان فى علومالقرآن، ج 3، ص 317.
[13]. تفسير قرطبى، ج 10، ص 238؛ الميزان، ج 13، ص 284.
[14]. المعجم الكبير، ج 19، ص 329؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 132.
[15]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 71؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 815 .
[16]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 71؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 815 .
[17]. مسند ابى يعلى، ج 13، ص 375؛ المعجم الكبير، ج 7، ص 52 ، التفسير الكبير، ج 8 ، ص 200.
[18]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 72؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 815 .
[19]. التفسير الكبير، ج 8 ، ص 200.
[20]. التفسير الكبير، ج 8 ، ص 200.
[21]. تفسير المنار، ج 4، ص 71.
[22]. الفرقان، ج 5 ، ص 344.
[23]. تفسير المنار، ج 4، ص 71.
[24]. راهنما، ج 3، ص 18 ـ 19.
[25]. جامع البيان، مج 3، ج 4، ص 74.
[26]. همان، ص 75 ؛ كشف الاسرار، ج 2، ص 248؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 816 .
[27]. تفسير المنار، ج 4، ص 72.
[28]. الفرقان، ج 5 ، ص 346.
[29]. تفسير المنار، ج 4، ص 73؛ الفرقان، ج 5 ، ص 346.
[30]. الفرقان، ج 5 ، ص 346.
[31]. تفسير المنار، ج 4، ص 73.
[32]. جامع البيان، مج 3، ج 4، ص 75؛ مجمع البيان، ج 2، ص 816 .
[33]. الفرقان، ج 5 ، ص 346.
[34]. جامعالبيان، مج3، ج4، ص 75؛ كشفالاسرار، ج 2، ص 248؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 816 .
[35]. التفسير الكبير، ج 8 ، ص 202.
[36]. جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 76.
[37]. كشف الاسرار، ج 2، ص 248.
[38]. التفسير الكبير، ج 8 ، ص 203.
[39]. روح المعانى، مج 3، ج 4، ص 55 .
[40]. التفسير الكبير، ج 4، ص 203.